سيستم اداري در اسلام شامل مباني عام بسياري است كه در زير به برخي از آنها اشاره می‌شود:

1. شورا: خداوند در اين مورد مي‌فرمايد: (وَ الّذينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أقَامُوا الصَّلاةَ وَ أمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهَمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ.) (الشوري-38) «و كساني‌اند كه دعوت پروردگارشان را پاسخ مي‌گويند و نماز را چنانكه بايد مي‌خوانند وكارشان به شيوه رايزني و بر پايه‌ی مشورت با يكديگر است و از چيزهايي كه بديشان داده‌ايم، (دركارهاي خير) صرف مي‌كنند.»*

2. روابط اجتماعي: ابوموسي اشعري –رضی الله عنه – از پيامبر –صلی الله علیه و سلم –  چنين روايت مي‌كند: (المُؤمنُ لِلْمؤمِنِ كَالْبنْيانِ يَشُّدُ بَعضُهُ بعضاً و شَبَّكَ بَينَ اَصابِعِهِ)[1] «مؤمنان براي هم مانند ديوارهايي هستند كه يكديگر را تقويت و تحكيم مي‌نمايند. پيامبر –صلی الله علیه و سلم – انگشتان دو دستش را محكم در هم كشيد (تا چگونگي استحكام و همكاري آنان را نشان دهد).»

3. الگوي نيكو: پروردگار مي‌فرمايد: (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللهَ وَ الْيَوْمَ الآخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً.) (الاحزاب-21) «سرمشق و الگوي زيبايي در (شيوه‌ي پندار، گفتار و كردار) پيغمبر خدا براي شماست. براي كساني ‌كه (داراي 3 ويژگي باشند:) اميد به خدا داشته و جوياي قيامت باشند و خداي را بسيار ياد كنند.»

4. مسئوليت‌پذيري: پيامبر –صلی الله علیه و سلم – مي‌فرمايد: (كُلُّكم راعٍ و كُلُّكم مَسئولٌ عن رَعِيَّتِه. الامامُ راعٍ و مسئولٌ عن رعيّتِه، و الرَّجُلُ راعٍ في اَهلِهِ و هو مسئولٌ عن رعيّتِه، و المَرْاَةُ راعيةٌ في بيتِ زوجِها و مسئولةٌ عن رعيّتِها، و الخادِمُ راعٍ في مالِ سيِّدِه و مسئولٌ عن رعيّتِه.)[2] «همه شما شبانيد و همه شما مسئول رعيت خويش‌ايد. امام شبان است ومسئول رعيت خويش است و مرد در خانواده‌اش شبان است و مسئول است از رعيتش و زن در خانه شوهرش شبان است و مسئول از رعيتش و خادم در مال آقايش شبان است و مسئول رعيّت خويش است.»

5. عدالت محوري: خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: (إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَمَانَاتَ اِلَي اَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً.) (النساء-58) «بيگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور مي‌دهد كه امانت‌ها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امين شمرده و چه چيزهايي كه مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آن امين دانسته‌اند) به صاحبان امانت برسانيد و هنگامي‌كه در ميان مردم به داوري نشستيد اينكه دادگرانه داوري كنيد (اين اندرز خدا است و آن را آويزه گوش خود سازيد و بدانيد كه) خداوند شما را به بهترين اندرزها پند مي‌دهد (و شما را به انجام نيكي‌ها مي‌خواند) بيگمان خداوند دائماً شنواي (سخنان) و بينا(ي كردارتان) بوده و مي‌باشد (و مي‌داند چه كسي در امانت خيانت روا مي‌دارد و چه كسي دادگري مي‌كند يا نمي‌كند.)»

تقوا در قرآن

تقوا معاني و دلالت‌هاي متعدّدي دارد و در تمامي امور حائز اهمّيّت فراواني مي‌باشد. از مزاياي تقوا در اعمال، مي‌توان به نقش برجسته آن در كمك به تنظيم بسيار دقيق امور اداري، توجيه كارگران و زيردستان با هرحرفه و پيشه‌اي، به شيوه‌اي درست و مثمرِ ثمر و تربيت مسئولين و كار به‌دستان در هر پست و مقامي، بگونه‌اي اخلاق‌محور و نشئت‌گرفته از قرآن كريم و سنّت پاك نبوي و سيره‌ی اصحاب سلفِ صالح اشاره كرد زيرا بيگمان مسئول و زيردستي كه تقوا قلبش را تسخير كرده، انساني بسيار متفاوت و متمايز است نسبت به آنكه سينه‌اش آكنده از هواي نفس و محبّت دنيا و شهوتِ مقام و منصب باشد: (اَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَي نُورٍ مِّنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيةِ  قُلُوبُهُمْ مِّنْ ذِكْرِ اللهِ أولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ.) (الزمر-22) «آيا كسي كه خداوند سينه‌اش را براي پذيرش اسلام گشاده و فراخ ساخته است و داراي (بينشي روشن از) نور پروردگارش مي‌باشد (و در پرتو آن راه را از چاه تشخيص مي‌دهد، همچون كسي است كه هدايت الهي در سايه‌ی اسلام پرتويي به دل او نيافكنده است؟ و درونش با ايمان تابان نشده است؟) واي بر كسانيكه دل‌هاي سنگيني دارند و ياد خدا بدانها راه نمي‌يابد (و قرآن يزدان در آنها اثر نمي‌گذارد!) آنان واقعاً به گمراهي و سرگشتگيِ آشكاري دچارند.»

امروزه بخش عمده‌ی عدم موفّقیّت ما از لحاظ اداري در مقايسه با دشمنان خدا و اسلام، حاصل انعدام تقوا در مسئولين و زيردستان ماست تا آنجا كه غالباً زيردستان، متّقي و مخلص‌تر از كار به‌دستان هستند.

علما تعابير متفاوتي از معني و مقصود واژه «تقوا» آورده‌اند: «شيخ عبدالله ناصح علوان» در بيان حقيقت تقوا مي‌گويد: «تقوا نتيجه حتمي و ثمره‌ی طبيعيِ شعور عميق و ايماني‌اي است كه حاصل ترس از خدا، توجّه به او و لحاظ قراردادن او در انجام اعمال و طمع در كسب ثوابش باشد.»

برخي ديگر از علما تقوا را اينگونه تعريف مي‌كنند: «جايي كه خدا تو را از آنجا منع كرده حاضر و آنجا كه تورا به حضور امر كرده، غايب نباشي.» شماري ديگر گفته‌اند: «تقوا؛ پرهيز از عذاب پروردگار بوسيله‌ی عمل صالح و خشيت از او در نهان وآشكار است.» و به عبارت ديگر: «تقوا؛ پرهيز از وقوع در امري است كه از رخ‌دادنش هراس داريم. فرد آنگاه به تقواي حقيقي دست مي‌يازد كه از بعضي مباحات صرف نظر كند تا از ورود به حريم محظورات و منهيّات بيمه شود.» همان‌طور كه پپامبر –صلی الله علیه و سلّم – فرموده است: (إِنَّ الْحَلالَ بَيِّنٌ وَ إِنَّ الحرامَ بَيِّنٌ وَ بَيْنَهُما مُشْتَبِهاتٌ لا يَعْلَمُهُنَّ كثيرٌ مِنَ النّاسِ، فَمَنِ اتَّقَي الشُّبُهاتِ اسْتَبْرَأ لِدِينِهِ وَ عِرْضِهِ وَ مَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهاتِ وَقَعَ فِي الْحَرامِ، كَالرَّاعِيِ يَرْعَي حَوْلَ الحِمي يوشَكُ أنْ يَرْتَعَ فيهِ، ألا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًي وَ إِنَّ حِمَي اللهِ مَحارِمُهُ.)[3] «حلال و حرام مشخص و معلوم هستند و [امّا] در بين حلال و حرام اموري مشتبه وجود دارد كه اكثر مردم به آنها آگاهي ندارند. لذا هركس از اين شبهات پرهيز نمايد، دين و آبروي خويش را حفظ مي‌كند و هر كس در اين شبهات بيفتد، در حرام خواهد افتاد. همانند چوپاني كه گلّه‌اش را در اطراف يك مرتع قُرُق شده مي‌چراند و احتمال اين مي‌رود كه گلّه‌اش [داخل آن شوند] و در آن بچرند. بدانيد كه هر پادشاهي براي خود يك قلمرو معيّن دارد و بدانيد كه قلمرو معيّن خدا نيز چيزهايي است كه حرام فرموده است.»  و در جايي ديگر مي فرمايد: (لا يَبْلُغُ الْعَبْدُ أنْ يَكُونَ مِنَ الْمُتَّقِينَ حَتَّي يَدَعَ مَا لابَأسَ بِهِ حَذَراً لِمَا بِهِ الْبَأسُ)[4] «بنده هيچگاه متّقي نمي‌شود مگر آنكه از ترس محرّمات، آنچه را که انجامش ايرادي ندارد، واگذارد.»

«شيخ سعيد حوّي» مي‌گويد: «يكي از راه‌هاي دست‌يابي به تقوا، انجام مسئوليّت‌هاي مشترك مسلمين در اقامه‌ی دين خداست، مانند واجبات كفايي؛ همچنانكه انجام واجبات عيني راه رسيدن به تقواست. عبادت؛ حائز اهميّت‌ترين راه نيل به تقواست، بويژه عبادتي كه در مقام احسان ادا شود. احسان در اسلام به انجام اعمال نيك و ترك معاصي مي‌انجامد و فردي واجد اين دو شاخصه است كه به حقيقت ايمان كه همان احسان است، نايل آمده باشد.» همچنين مي‌گويد: «دين مبين اسلام، براي تك‌تك افراد و اطياف گوناگون جامعه‌ی انساني فرو آمده، لكن بركسي پوشيده نيست كه در آن يكسري احكام از قبيل پياده كردن قصاص و اجراي حدود شرعي وجود دارد كه اجراي آن به عهده‌ی افراد و يا طيف خاصّي است. پس اسلام از يكايك افراد جامعه چه امري مي‌طلبد؟ آنچه اسلام از هر مسلماني انتظار دارد، تقواست. بنابراين تقوا خواست اساسي پروردگار از بندگان است.

هرگاه تمام اعضاي جامعه‌ی اسلامي، به صورت كامل به تقوا دست يافتند، آنگاه اقامه‌ی دين خدا بدون نقصان امكان‌پذير خواهدبود. و چنانچه صدمه‌اي بر پيكره‌ی اسلام وارد شود، ناشي از ضعف تقواي مسلمانان است.»

و واضح است كه به دليل اهمّيّت شايان تقواست كه آيات بسياري در بيان آن نازل شده‌اند. از جمله‌ی اين آيات:

1. (الــم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًي لِلْمُتَّقِينَ * اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ ُيقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * وَاَّلذينَ يُؤْمِنُونَ  بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ  وَبِاَلْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أولئِكَ عَلَي هُدًي مِنْ رَّبِّهِمْ وَأولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.) (البقرة- آیات 5-1) «الف.لام.ميم* اين كتابي است كه هيچ گماني در آن نيست و راهنماي پرهيزگاران است * آن كساني كه به دنياي ناديده باور مي‌دارند و نماز را بگونه‌اي شايسته مي‌خوانند و از آنچه بهره‌ی آنان ساخته‌ايم، مي‌بخشند * و آن كساني‌كه باور مي‌دارند به آنچه بر تو نازل گشته و به آنچه پيش از تو فرود آمده و به روز رستاخيز اطمينان دارند * اين چنين كساني هدايت و رهنمود خداي خويش را دريافت كرده و حتماً رستگارند.»

اين آيات، 4 صفت را براي متّقيان بر مي‌شمارند: ايمان به غيب، برپاداشتن نماز، انفاق از روزي‌اي كه خدا بهره‌ی بندگانش گردانده و پيروي و فرمانبرداري از قرآن كريم. بقيّه‌ی صفات در دایره‌ی ايمان به غيب قرار می‌گیرند. همان‌طور كه ابو زُرعة از ابوهريرة –رضی‌الله عنهما–  روايت مي‌كند كه فرمود: (كانَ النَّبِيُّ -صلّي الله عليه و سلّم- بارِزاً يَوْماً لِلنَّاسِ، فَأتَاهُ جِبْرِيلُ فَقالَ: مَا الْإيمانُ؟ قالَ: الْإيمانُ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ و مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ و بِلِقائِهِ و رُسُلِهِ و تُؤْمِنَ بِالْبَعْثِ.)[5] «روزي پيامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم–  به ميان مردم آمد. جبرئيل به حضورش رسيد و پرسيد ايمان چيست؟ پيامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم– فرمود: آن است كه به خدا و فرشتگان و رسيدن به حضور خدا (در قيامت) و رسالت پيغمبران وزنده‌شدن بعد از مرگ، باور و اعتقاد قطعي داشته باشي.»

نگارنده «في ظلال» –رحمة‌الله علیه– در اثناي تبيين طبيعت و تشريح هدايت‌گري قرآن مي‌فرمايد: «هدايت؛ حقيقت، طبيعت، ماهيّت و مشخّصه‌ی جدايي‌ناپذير قرآن است. ولي اين قرآن براي چه كساني هدايتگر، نور و پندآموز است؟ براي متّقيان! چون تقواست كه قلب را به سوي قرآن سوق مي‌دهد. تقواست كه دل را مي‌گشايد و آن را مهيّاي پذيرش پيام الهي و لبّيك گفتن به دعوت او مي‌سازد. بنابراين كسي كه طالب هدايت‌گرفتن از قرآن است، بايد با قلبي سليم و فراخ به سويش بيايد.»

2. (وَ سَارِعُوا إِلَي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضَ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ * وَالَّذِين إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلّا اللهَُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلَي مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ * أولئِكَ جَزَاؤُهُمْ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيها وَ نِعْمَ أجْرُ الْعَامِلِينَ.) (آل عمران آیات 136-133) «و (با اعمال شايسته و بايسته) به سوي آمرزش پروردگارتان و بهشتي بشتابيد و بر همديگر پيشي بگيريد كه بهاي آن (براي مثال همچون بهاي) آسمانها و زمين است. (و چنين چيز باارزشي) براي پرهيزگاران تهيّه ديده‌شده است * آن كساني‌كه در حال خوشي و ناخوشي و ثروتمندي و تنگدستي به احسان و بذل و بخشش دست مي‌يازند و خشم خود را فرو مي‌خورند. و از مردم گذشت مي‌كنند و (بدينوسيله در صف نيكوكاران جايگزين مي‌شوند و) خداوند (هم) نيكوكاران را دوست مي‌دارد * و كساني‌كه چون دچار گناه (كبيره‌اي) شدند يا (با انجام گناه صغيره‌اي) به خويشتن ستم كردند، به ياد خدا مي‌افتند (و وعد و وعيد و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پيش چشم مي‌دارند و پشيمان مي‌گردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار مي‌شوند. و بجز خدا كيست كه گناهان را بيامرزد؟ و با علم و آگاهي بر (زشتيِ كار و نهي و وعيد خدا از آن) چيزي كه انجام داده‌اند، پافشاري نمي‌كنند (و به تكرار گناه دست نمي‌يازند) * آنچنان پرهيزگاراني پاداششان آمرزش خدايشان و باغ‌هاي (بهشتي) است كه در زير (درختان) آنها جويبارها روان است و جاودانه در آنجاها ماندگارند و اين چه پاداش نيكي است كه بهره‌ی كساني مي‌گردد كه اهل عملند (و برابر فرمان خدا عمل مي‌كنند).»

«شيخ محمد رشيد رضا» در تفسير اين آيات مي‌گويد: «خداوند به دو دليل انفاق را پيشاپيش ساير صفات متّقيان ذكر كرده است:

نخست؛ نشان دادن تضاد و تقابل ميان انفاق و ربا كه در آيه‌اي سابق بر آيات ذکر شده [آيه 130سوره آل عمران] و از آن بحث به ميان آمده است. چراكه ربا نوعي فرصت‌طلبي شخص سرمايه‌دار است تا اموال فرد نيازمند را به ناحق و بلاعوض به جيب بزند. حال آنكه صدقه و انفاق همياري و اطعام وي بي هيچ‌گونه چشم داشتي است. دوم؛ انفاق و بخشش چه در شرايط مناسب و چه در شرايط ضيق و تنگدستي، بهترين نشانه‌ی تقواست. آرزوي نفساني به سادگي تن به انفاق نمي‌دهد و لذا براي انسان از ساير صفات و اعمال نافع‌تر است.»

3. (وَالَّذي جَاءَ بِاَلْصِّدْقِ  وَصَدَّقَ  بِهِ اوُلَئِكَ هُمُ الْمُتّقُونَ.) (الزمر-33) «كساني‌كه حقيقت و صداقت را با خود آورده‌اند (و از سوي خدا به مردمان ابلاغ كرده‌اند كه پيغمبرانند) و كساني‌كه حقيقت و صداقت را باور داشته‌اند (و برابر آن رفته كه مؤمنانند) آنان پرهيزگاران واقعي هستند.»

4. (لَيْسَ الْبِرّ أَنْ تُوَلُوا وُجُوهَكُمْ  قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنّبِيِّينَ وَآتَي الْمَالَ عَلَي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكينَ وَابْنَ الْسّبيلِ وَالسّائِلينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَي  الزّكَاةَ وَالْمُوفُونَ  بِعَهْدِهِمْ إِذَا  عَاهَدُوا وَالصّابِرِينَ في الْبَأْساءِ وَالضّرّاءِ وَحِينَ  الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا  وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتّقُونَ.) (البقرة-177) «اينكه (به هنگام نماز) چهره‌هايتان را به جانب مشرق و مغرب كنيد، نيكي (تنها همين) نيست (و يا ذاتاً روكردن به خاور و باختر، نيكي به شمار نمي‌آيد). بلكه نيكي (كردار) كسي است كه به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب (آسماني) و پيغمبران ايمان آورده باشد و مال (خود) را با وجود علاقه‌اي كه بدان دارد (و يا به سبب دوست‌داشتن خدا و يا با طيب خاطر) به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و واماندگان در راه و گدايان دهد، و در راه آزادسازي بردگان صرف كند و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و (نيكي كردار كساني است كه) وفاكنندگان به پيمان خود بوده هنگامي‌كه پيمان بندند و (بويژه كساني نيكند و شايسته ستايشند كه) در برابر فقر (و محروميت‌ها) و بيماري (و زيان و ضررها) و به هنگام نبرد، شكيبايند (و استقامت مي‌ورزند.) اينان كساني هستند كه راست مي‌گويند (در ادعاي ايمان راستين و پيجويي اعمال نيك) و به راستي پرهيزگاران اينانند.»

«دكتر وهبة زحيلي» مي‌فرمايد: «علما گفته‌اند اين آيه از قرآن كريم، آيه‌اي باعظمت و از امّهات احكام است زيرا متضمّن 16 قاعده است: ايمان به خدا و اسماء و صفاتش، ايمان به حشر و نشر و ميزان و صراط و حوض و شفاعت و بهشت و دوزخ، ملائك، كتب آسماني و پيامبران و انفاق كردن دارايي به اشكال واجب و سنّت، برقراري صله‌ی رحم و مداومت بر آن، تفقّد و دلجويي از يتيم و مسكين و عدم اهمالشان، رعايت حال وامانده از راه (يا مهمان) و سؤال‌كنندگان، آزادسازي بردگان، و محافظت و مداومت بر نماز و پرداخت زكات و وفاي به عهد و صبر و شكيبايي كردن بر مصاعب ودشواري‌ها.»

«شيخ مراغي» نيز در تفسير اين فرموده‌ی خداوند كه مي فرمايد: (وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتّقُونَ)، مي‌گويد: «يا به عبارت ديگر "و آنها كساني‌اند كه بين خود و خشم و نارضايتي خداوند، با دوري كردن از معاصي‌اي كه باعث اهمال انسان در دنيا از سوي پروردگار و عذاب وي در آخرت مي‌شوند، فاصله و حائل ايجاد مي‌كنند."»

بعضي از علما نيز گفته‌اند: «هركس كه به مصداق اين آيه عمل كند، ايمانش كامل مي‌شود و به بالاترين مراتب يقين نايل مي‌آيد.»

-----------

*در ترجمه آيات از «تفسيرنور» اثر دكتر مصطفي خرم دل استفاده شده است.

 

 

مراجع

--------------------------------------------------------------------------------

[1] - صحيح البخاري، سنن الترمذي، سنن النسائي و مسند امام احمد بن حنبل

[2] - ابن بطال در شرح صحيح البخاري

[3] - صحيح مسلم

[4] - سنن الترمذي

[5] - ابن بطال در شرح صحيح البخاري